English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone U دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
off went his hat U کلاهش پرت شد
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust U نفوذ اولیه نفوذ اصلی
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
radiolucency U درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
freed U فاقد
freeing U فاقد
ex- U فاقد
frees U فاقد
free U فاقد
scentless U فاقد بو
anurous U فاقد دم
ex U فاقد
sans U فاقد
bankrupt of U فاقد
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
lacked U فاقد بودن
lack U فاقد بودن
lacks U فاقد بودن
shorthanded U فاقد کارگرکافی
inertialess U فاقد اینرسی
impassible U فاقد احساس
acholous U فاقد صفرا
ad hoc U فاقد عمومیت
inexpert U فاقد خبرگی
intestable U فاقد صلاحیت
stolid U فاقد احساس
acholic U فاقد صفرا
paratactic U فاقد روابط
impersonal U فاقد شخصیت
stolidly U فاقد احساس
incoordinate U فاقد حس همکاری
toom U فاقد لاغر
without U انطرف فاقد
ametabolic U فاقد دگردیسی
visionless U فاقد دید
incompetent U فاقد صلاحیت
burdened U فاقد حق تقدم
without engagement U فاقد تعهد
unobtrusive U فاقد جسارت
landless U فاقد زمین
landlessness U فاقد زمین
undocumented U فاقد ویزا
ametabolous U فاقد دگردیسی
exhaust bin level U فاقد موجودی
abulic U فاقد اراده
unmannered U فاقد رفتارشایسته
acolous U فاقد اعضاء
antipathetic U فاقد تمایل
homely U فاقد جمال
dishonest U فاقد امانت
indiscreet U فاقد حس تشخیص
dis qualified U فاقد شرایط
astomatal U فاقد دهان
dis qualified U فاقد قابلیت
unmennerly U فاقد رفتارشایسته
inertialess U فاقد لختی
unobtrusively U فاقد جسارت
unmeet U فاقد صلاحیت
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
inerrancy U فاقد غلط و اشتباه
imperscriptible U فاقد اجازه نوشته
acheiria U فاقد قوهء لامسه
duty free U فاقد حقوق گمرکی
asexual U فاقد خاصیت جنسی
shapeless U فاقد شکل معین
inexpessive U فاقد قوه فهماندن
ineligible U فاقد شرایط لازم
aplacental U فاقد جفت جنین
systemoless U فاقد سیستم صحیح
unqualified U فاقد شرایط لازم
deaf U فاقد قوه شنوایی
fatherless U فاقد مولف معلوم
agamous U فاقد الت جنسی
unman U فاقد مردانگی کردن
unmanning U فاقد مردانگی کردن
moneyless economy U اقتصاد فاقد پول
denitrify U فاقد نیترات کردن
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
irretractile U فاقد قوه قبض
unnerving U فاقد عصب کردن
nonage U فاقد اهلیت قانونی
untune U فاقد هم اهنگی کردن
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
deafer U فاقد قوه شنوایی
unnerves U فاقد عصب کردن
irretentive U فاقد قوه ضیط
intestate U فاقد وصیت نامه
unmans U فاقد مردانگی کردن
stereotyped U فاقد نبوغ وابتکار
one track U فاقد قوه ارتجاعی
unthinking U فاقد قوهی تفکر
undocumented U فاقد مدارک قانونی
azoic U فاقد نشان زندگی
unnerve U فاقد عصب کردن
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
unnerved U فاقد عصب کردن
deafest U فاقد قوه شنوایی
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
cleanest U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
inert U فاقد نیروی جنبش بیروح
cleans U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
disqualifying U فاقد شرایط لازم دانستن
morons U فرد فاقد رشد فکری
moron U فرد فاقد رشد فکری
desex U فاقد قوه جنسی کردن
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
coreless induction furnace U کوره القائی فاقد هسته
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cleaned U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
visionless U فاقد حس بینش ومال اندیشی
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
disqualify U فاقد شرایط لازم دانستن
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
clean U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
unaccounted U حساب نشده فاقد توضیح
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
disqualified U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies U فاقد شرایط لازم دانستن
color blind U فاقد حساسیت نسبت برنگ
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
albinos U شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
undemonstrative U فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
albino U شخص فاقد مواد رنگ دانه
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
disbud U غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
zooflagellate U اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature U دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
flicker free U ی ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
there is no style about her U ندارد
it does not weigh with me U ندارد
interventions U نفوذ
intervention U نفوذ
ascendance U نفوذ
grand dame U زن با نفوذ
imposing presence U نفوذ
barrier penetration U نفوذ در سد
break through U نفوذ
authority U نفوذ
penetrate U نفوذ
forcing U نفوذ
intrusion U نفوذ
intrusions U نفوذ
leakages U نفوذ
leakage U نفوذ
dominance U نفوذ
forces U نفوذ
force U نفوذ
toehold U نفوذ کم
toeholds U نفوذ کم
propulsion U نفوذ
diffusion U نفوذ
prestige U نفوذ
penetrated U نفوذ
penetrates U نفوذ
hank U نفوذ
hanks U نفوذ
impermeable U ضد نفوذ اب
watertight U ضد نفوذ اب
penetration U نفوذ
leading U نفوذ
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com